۱۳۹۱ آبان ۶, شنبه

بهشت - قسمت اول


تقريباء دوسال ازازدواج من وپرستو گذشته بود بايد بگم من عاشق پرستو شده بودم و پس از يک دوره تقريباً يکساله باهم ازدواج کرديم ، پرستوخيلي زيبا وتودل برو، باپوستي سفيد، صاف وصيقلي وخيلي خوش هيکل ، کون برجسته، گردوقلمبه وخيلي خوش فرم که مثل يک تيکه جواهرتراشيده شده ميدرخشيد ، کوس پف کرده وکمي گوشتي، سينه هاي سربال وسفت !! واقعاً برجستگيهاي متناسب بدنش کيرهمه را بلند ميکنه منم عاشق همين زيبائي شدم ودل باو باختم ، او دوسال ازمن کوچيکتروحدود 27 سال سن داره، توي اين دوسال ازدواج خيلي باهم سکس داشتيم ومن حسابي ازاوکامياب شده ام ، چون کون گوشتي وبرجسته وکمر نسبتا باريکي داره بهمين لحاظ وقتي مانتو کمرتنگ ميپوشه برجستگي وگردي کونش ازروي مانتو بخوبي دلبري ميکنه و حرکت ژله اي لمبراي کونش، همه چشمهارابه دنبال خودش ميکشونه!!..... اين زيبائي وتناسب هيکل، منو عاشق اوکردوچون خودمنهم هيکل متناسب وورزيده اي دارم وازنظرمالي نيزمرفه بودم خيلي زودتوانستم او وخانواده اش رابراي اين وصلت راضي کنم ... دردوران نامزدي چون نميخواستم پرده شوبردارم، بارضايت خودش اورااز کون ميکردم به همين دليل بعدازازدواج هم چون هردومون ديگه باين کارعادت کرده بوديم و خيلي خوب همديگه را ارضاء ميکرديم روي همين اصل بعدازشروع زندگي مشترکمون نيز بکارمون ادامه داديم وخوشبختانه ماهيچه حلقوي کونش همچنان تنگي اوليه اش را حفظ کرده بود، براي همين هم گائيدن کون تنگ وسفيدش خيلي برام لذتبخش وهيجان انگيزه، اونم چون عطش اشتياق ولذت بردن ديوانه وارمنوهنگام گائيدنش ميبينه همواره وباطيب خاطرابتدابانمايش رقص کون وياپوشيدن انواع شورتهاي سکسي وتکون دادن لنبراي ژله ايش ، کارراشروع ميکنه وچون تواين کار حرفه اي شده خيلي راحت نظر منوبه کونش جلب ميکنه وموقع دادن هم حسابي حال ميده وخودش هم حال ميکنه طوريکه گاهي وقتها که از محل کاربخونه ميام ميبينم شلوارک تنگ وچسبوني پوشيده وکون برجسته وگوشتيشو با رونهاي بهم چسبيده و خوش تراش ومرمرينشو بيرون انداخته وتا اونجا که براش ممکنه کونشوقرميده وميچرخونه وطوري جلوم راه ميره که لنبراي کونش حالت لرزونکو پيداميکنه!! وباهرقدم که برميداره نوبتي بال وپائين ميرن ، و سعي ميکنه هرچه بهتروبيشتر زيبائي کونشو نشون من بده ومنوحشري کنه، منم که عاشق اين کون گردوقلمبه هستم با ديدنش ضمن اينکه خستگي کار از تنم در ميره حسابي شق ميکنم ودوزاريم ميفته که بعله!.. پرستوخانم امشب هم هوس دادن کون کرده، واقعاً هم درهمچومواقع برام سنگ تمام ميزاره وهرباربايک شکل و پوزيشني نوباکون دادنش منوبيش از پيش راضي و خودشو ارضاء ميکنه وطوري بهم کون ميده که هميشه وهرشب گائيدنش برام يک ترو تازه گي خاص داره ، براي همين هم هرچي ميکنمش سيرنميشم....... اونم ازکون دادنش پشيمون نميشه!! يک شب که داشتم باکونش حال ميکردم، اودمرخوابيده بودومن هم افتاده بودم روش ، يک دونه متکاهم گذاشته بودم زير شکمش و تا خايه توکونش کرده بودم .. وآخ واوخش دنيا رابرداشته بود ، همينطورکه ازش لب ميگرفتم وتلمبه ميزدم درعين حال باهم حرفهاي عاشقانه وتحريک کننده نجوا ميکرديم........ يهوفکربکري به نظرم رسيد سريع بهش گفتم : پاشوهمينطوري بريم جلوآئينه ، دوست دارم ببينم چه شکلي کون ميدي؟ ومن چه جوري کونت ميزارم؟..!! ولي طوري پاشو که کيرم ازکون سفيد ونازت درنياد...!!.. يکدفعه يک تکون بخودش دادوگفت : امير؟.. ديگه ...چيکارکنيم؟.. ميخواي بريم جلوپنجره يا روپشت بوم؟.. بهترنيست؟... گفتم : عزيزم .... پاشو .. ميخوام باهات عشق کنم.... توکه ازاين فکرا نميکردي؟ آيا تاحال شده يک ايده بد بهت بدم ؟...چرا خودتو لوس ميکني؟... پاشوعزيزم..... وقتي جلوي آئينه تمام قد رسيديم براي اولين بار بود که تصويرواقعي گائيدن ازکون او راميديدم، درآن لحظه با چشمان دريده وپرازشهوت به وضوح ميديدم که زن من يعني پرستو چگونه داره کون ميده وچطورپشت اون جام شيشه اي يکنفرداره حريصانه اونواز کون ميکنه!!... ديدن اين صحنه ونحوه گائيدنش خيلي برام جالب وروًيائي بود، وقتي ازتوي آئينه نگاه به کون قنبل شده اش ميکردم خيلي بزرگتروسفيدترازحد معمول به نظر ميومد، از ديدن اون کون گنده وسفيد برفي چنان حشري شدم که ديوانه وارتلمبه ميزدم... هيچي حاليم نبود... فقط وفقط دوست داشتم کون بکنم اونم اون کون سفيد وقلمبه اي که اون طرف بودو يک نفرداشت وحشيانه ميکردش..... مشتاقانه دوست داشتم اون يکنفررا ميزدم کنار ومن کيرموميگذاشتم جاي کيرداغش که اونو پرازآبمني کرده!!.. چون قدرت اين کاررانداشتم.. باخوشونت ناشي از شهوت پرستوررا دولکردم وباتمام قدرتي که داشتم ميکردمش و بافشارعجيبي کيرم تاته توکونش ميکردم طوريکه پرستوازدرد فرياد ميکشيدوجيغ ميزد ... دريکي ازدفعات که کشيدم بيرون تا محکمتربه تپونم توکونش ، کونش چنان روي کيرم ناله کرد که رعشه دل پذيري تمام وجودم رامسخ کرد!!!... يک حالت خلسه بهم دست داد، سست شدم ..!! اين اولين باري بودکه پرستو روي کيرم ميگوزيد..! ..کمي خجالت کشيد.... ولي درعوض من چه شوروحالي پيداکردم ... پشت سرهم تشويقش ميکردم که اگرميتونه تکرارکنه ولي نتونست يا نخواست نميدونم .... آنشب من وپرستوجلوي آئينه خيلي حال کرديم وچون براي اولين باربود که کون دادن پرستو را ميديدم، مخصوصاً وقتي تصوير خودمو ازناف به پائين ميديدم در فانتزي ذهنم اين تصوربوجود ميومد که کس ديگه اي داره کون پرستو ميزاره خيلي لذت بردم وحال کردم ؛ آنشب باوجود اينکه دوبار جلوي آئينه آبم اومد!! .. ولي فانتزي کون دادن وگائيدنش ازخيالم دور نميشد طوريکه فرداي آنروز توي اداره ، تا پايان وقت کيرم شق بود وهمه اش توفکراون صحنه روًيائي بودم که شب گذشته توي آئينه ديده بودم ودرخيال ميديدم چگونه يکي داره روبروم زنموحريصانه ازکون ميکنه!!... چه صحنه جالبي !!... پرستو دمر خوابيده ياکونشو قنبل کرده ويکي روش خوابيده وداره اونو ميکنه !!.... اونم چه کوني ، کون سفيد وخوش ترکيب پرستو!!! ... واي که اززور شهوت داشتم ميترکيدم...!!! شب که اومدم خونه ، پرستو را بايک شلواراستريج چسبون با کوني برجسته وگرد ديدم بهش گفتم : خوب عزيزم خوبي؟؟... ديشب چه جور بود؟ خوب بود ؟ من که هنوز از ديشب تا حال توکفم ... توچطور؟؟ کمي قرمزشدو گفت :مرسي اميرجون ديشب خيلي خسته وسست شدم براي همين هم خيلي راحت خوابيدم طوريکه صبح نفهميدم کي پاشدي ورفتي اداره ؟ همين طور که حرف ميزديم ، پرستوهم ميز شامو حاضر ميکرد گاهاً هم که پشتشو بمن ميکرد ، طبق عادت هميشگي کونشو يه قري ميداد وسعي ميکرد منو حشري کنه، منم که از ديشب هنوز فانتزي کون دادنش تو ذهنم بود حسابي شق کرده بودم ، اونم وقتي بزرگي کيرمواز روي شلوارکم ديد حين چيدن بشقابها روي ميز، کونش را به کيرم ميمالوند وگاهاًلحظه اي همان جا نگرش ميداشت وحال ميداد..... بعدازصرف شام که نفهميدم چي خوردم، سريع باکمک پرستو ميزراجمع کرديم ويک مسواک زديم ورفتيم تو اطاق خواب ولخت شديم وپريديم توبغل هم ، درحاليکه ازش لب ميگرفتم و با انگشت سوراخ کونشوخيلي آروم مالش ميدادم توگوشش گفتم : ديشب جلوي آئينه خيلي حشري شدم وحال کردم، مرسي عزيزم ... هميشه هم اين توئي که اين حالو بمن ميدي!! .... نميدونم توچي؟ خوشت اومد؟ ... حال کردي يانه؟.!!... پرستومثل اينکه ازگوزيدن ديشبش روکيرم خجالت ميکشيد،صورتشوکمي رو به پائين کردوخيلي يواش...... گفت: امير جون منم ديشب وقتي اون حالت هيجان وپرشورتو رانگاه ميکردم که چطورباحرص و ولع ودرعين حال عاشقانه داري منوارضاء ميکني!! .. وباسنمو سفت گرفتي توبغل و باحرکاتي موزون اما محکم عقب جلو ميکني ... خيلي حال کردم!!... مخصوصاً وقتي تصويرتوراازناف به پائين ديدم ازبس شهوتي شده بودم که اگرناراحت نشي! بايد بگم بنظرم اومد يکي ديگه غيرازتو داره منو...... برا همين هم از حال رفتم..!! .. ولي باردوم چيزت خيلي کلفت شده بودحس ميکردم کلهکش بادکرده، طوريکه داشتم جر ميخوردم....... موقع تلمبه زدن باوجوداينکه دردداشتم ولي حسابي حال کردم چون توش خيلي ميخاريد....کلهکش موقع تلمبه زدن نميدونم اون تو به چي ميخورد که رعشه بهم دست ميدادبراي همين.... زود ارضاء و سست وبيحال شدم........!! درحاليکه اونو سفت توبغلم فشارميدادم وزبونم تودهنش وانگشتم را توسوراخ داغ کونش کرده بودم....... گفتم : منم وقتي توآئينه ديدم چطوريک نفراون کون سفيدوخوشگلتو ، توبغل گرفته و داره ميکنه خيلي حشري شدم .... راستش امروز از صبح تا حال همش تو فکراين کون قلمبه وداغت بودم ...... هيچ زماني اين همه براي کون سفيدوتنگت حشري نشده بودم ... احساس کردم باحرف زدنم پرستو داره داغ ميشه وسوراخ کونش داره باز وبسته ميشه ... درحاليکه تقريباً يه بند انگشتم تو کونش بود... شروع کرد کونشو تکون دادن وبا سوراخ کونش انگشتم گازگرفتن.... خيلي يواش گفت : اميربااين حرفات دارم يک حالي ميشم... واي نفسم داره بند مياد.... سردم شده ..... منو بيشتربخودت فشاربده.... مثل ديشب بغلم کن..... واي که دارم ميميرم امير!!....... من زن بدي شدم ؟... نه؟.... يادمه تودبيرستان بعضي بچه ها ميگفتن فل ن دوستشون کونيه!!..... وقتي خوب ميپرسيدم ميگفتن يعني خيلي کون ميده !!.. اون موقع منظورشونوخوب درک نميکردم.. ونميفهميدم ؟ يعني چي؟؟.. حال ..امير... يعني من بااين کارکه توباهام ميکني !! .. کو...!! شدم؟.. گفتم : عزيزم اين حرفا چيه ميزني؟...... ما زن وشوهريم.... چه ربطي داره.... توبهتريني برا من .... خودشو بيشتر بهم چسبوندوبالحن تحريک کننده اي ...... گفت: پس اگرامشب خواستي کاري کني !! ديگه نريم جلواون آئينه قديه... خوب؟...آئينه ميز توالت بهتره....... چون کوچيکتره.....!.. باشيطنت ودر حاليکه تمام وجودم پرازشهوت شده بود وکيرم داشت ازشقي ميترکيد....... گفتم : چراازآئينه ميز توالت که کوچيکتره ؟.... قديه که خيلي بهتره ؟ هم بزرگتره وهم بهترهمه جاراميبينيم!!.. پرستودرحاليکه سفت بهم چسبيده وکمي قرمز شده بود...... گفت : نميدونم؟ !! دوست دارم صورتامون پيدا نباشن... فقط پائين تنهامون پيدا باشن ..... مخصوصاً وقتي ازپشت اون کاررا باهام ميکني!!.. مثل ديشب!!!.. وهي ميري ومياي وتلمبه ميزني ..... خيلي باز ميشم!!.. همش تقصير توئه که اين کارارا باهام ميکني ..؟ درحاليکه اونوازکون توبغل گرفته وسينه هاي سفت وسربالشو ميمالوندم گفتم : عزيزم.. تو برام بهترين زن دنيا هستي ..... هرطور توبگي وبخواي منم همون کاروميکنم .... ميدوني که من کشته اون دنبتم!! ... ورفتيم جلوي آئينه ميز توالت..... وقتي دولشدو کونشو قنبل کرد ديدم اطراف سوراخ کونش قرمزه..... کمي هم پفکي ورم کرده!!.. وتنگتر به نظر ميرسه، براي ليس زدن سوراخ کونش داغ شده بودم .... براي اولين بارحريصانه شروع کردم بازبونم اونو ليس زدن!... باهرليس دنيائي لذت ميبردم... ازاينکه کون زنم گشاد نشده وهنوز مانند ايام دختريش تنگ وداغه ، خيلي حال ميکردم .... وخيلي خوشحال بودم!... بعدازچند ليس بلند نوک زبونمو فشاردادم توسوراخ کونش !... ماهيجه حلقه کونش جواب داد وباز وبسته شدهمينطورکه زبونموفشارميدادم اونم بازي کردنشوادامه داد.... صداي ناله پرستو بلندشده بود .... خوب باتفم اونو خيس کردم و... سرکيرمو که حال مثل گرز شده بود تف زدم واونودرسوراخ کونش گذاشتم وبادودست آبگاهشو گرفتم وکونشو به طرف کيرم کشيدم و فشار دادم ولي تنگي کونش مانع ميشدکه کيرم بره تو.... انگشتم کردم دهنم واونو خوب با تف خيس کردم.. ومالوندم درکونش وشروع کردم باانگشت ماهيچه دورسوراخ کونشو مالش دادن ،ازپرستو خواستم خودشو شل کنه تابتونم راحت تراونوبازکنم ..... همين طورکه بدن ومخصوصاً کون داغشو بطرف خودم وکيرم ميکشوندم پرستو ناله اي کردو...... گفت : اوخ ..اميراين همه مدت سال با پشتم بازي کردي چرابازنميشه؟ وهنوزدرد داره؟.... ولي دردشو دوست دارم!!.... ال نم توش ميخواره... اونوبمال... سوراخشوبمال .!... امير...... اوه....اوخ.... درحاليکه سگي بهش چسبيده بودم ..آروم..آروم کيرمو تا خايه کردم توکون تنگ وداغش ....... واي... سرتاسرکونش دل ميزد حس کردم جداره وغشاء کونش مثل يک کاندوم روکيرم کشيده شده ... وماهيچه حلقوي وسط کونش سفت کمرکيرمو گرفته ... اومدم تلمبه بزنم ولي پرستوسفت کونشو بهم چسبوند و........ گفت : نه تکون نخور...اوف... بزارهمين جا باشه..... تکون نخور... گيرکرده!!... ... خيلي بازشدم..!!.. اوه... درد داره ولي خوبه!!..... امير سفت بهم بچسب.... سفت ... ..آهان... منوبکش طرف خودت... يک کم شکافشو باز کن تالبه ش بيادبيرون!... پاهامو باز ميکنم ..اونو بيشتر بکن تو.... واي .. چه.. درد خوبي !.. آهان ... دارم وا ميشم.... اوه دارم ازلذت ميميرم.... امير خوبه؟ خوشت مياد؟....!!!.. اوه... چرا گيرکرده وتکون نميخوره؟...... من دارم يه حالي ميشم؟!!.... من هم از لذت وشهوت دست کمي ازاونداشتم... دل زدن وبازي کردن ماهيچه حلقوي کونش ازيک طرف وحالت مکندگي کونش از طرف ديگه کيرمو به حد اعلي کلفتي رسانده بود تمامي پوسته دروني کونش به کيرم چسبيده و قفل کرده بود ... داغ داغ...اين داغي وگرمي کونش تمام وجودمو ميسوزوند.... ولذت بهم ميداد...... دستامو دور شکم صاف ونرمش حلقه کرده بودم وسفت بطرف خودم وکيرم کشيده بودم وتکون نميخوردم.... هردومون همونطور وتوهمون حالت بي حرکت مونده بوديم وحال ميکرديم...... نميدونم چه مدت تواون حالت مونده بوديم؟..... ولي براي تغيير پوزيشن شروع کردم بازبونم پشت گردنشو ليسيدن ....... آهسته بيخ گوشش.............. گفتم

۲ نظر:

  1. چرا داستان بهشت فقط روقسمتشو گذاشتین؟لطفاهمه قسمت هاشو بزارین

    پاسخحذف
  2. خیلی عالی بود.کون کردن زمانی لذت فراوان داره که مثل زن این داستان خودشم لذت فوق العاده ببره چون دراینصورته که ماهیچه های حلقوی دل دل میزنن هی بازو بسته میشن ودیواره های کون کیر رو میکشن تو ومیچسبن به کیر.ولی اگه زن دوست نداشته باشه یا درد داشته باشه به هیچ عنوان حال نمیده.

    پاسخحذف